هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » رسول کامرانی »غزل باکره
سه شنبه ۶ دی ۱۳۹۰ ساعت 22:49 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

غزل باکره

پیش چشمان خدا خواب مرا دزدیدند
آن دو چشم تو که در آینه می چرخیدند
رقص و موهای پریشان تو همدست شدند
مثل پیچک به پر و پای دلم پیچیدند
یک شب عریان به در معبد رویا بردند
و خدایان به تنم عشق تو را پوشیدند
چشمهایی که مرا غرق ملامت کردند
کاشکی تا ته لبخند تو را می دیدند
هضم این حادثه انگار برایم سخت است
که پریچهره ای از لطف به من بخشیدند
راستی این غزل باکره تقصیر تو شد
که دو تا چشم تو در خواب مرا دزدیدند